Deutsch Persisch Wörterbuch - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Begriff hier eingeben!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 163 (1905 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
Deutsch Persisch Menu
Datenbank {f} U بانک داده ها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
Ich arbeite in einer Bank, genauer gesagt in der Melli Bank. U من در بانک کار میکنم یا دقیقتر بگویم در بانک ملی.
Bank {f} U بانک
Scheck {m} U چک بانک
Bankinstitut {n} U بانک
Bank بانک
Bankdirektor {m} U رییس بانک
Blutbank {f} U بانک خون
Datenbank {f} U بانک اطلاعات
Weltbank {f} U بانک جهانی
Bankfiliale {f} U شعبه بانک
Bankgebühren {pl} U دستمزد بانک
Devisenbank {f} U بانک ارز
eingeschaltete Bank {f} U بانک میانجی
Bankangestellte {f} U کارمند بانک
Bankanweisung {f} U حواله بانک
Banküberfall {m} U دستبرد به بانک
Bankraub {m} U دستبرد به بانک
Depositenbank {f} U بانک کارگشایی
Bankier {m} U صاحب بانک
Depositenbank {f} U بانک رهنی
Bankguthaben {n} U طلب از بانک
Bankguthaben {n} U موجودی بانک
Bankaktie {f} U سهام بانک
Bankkapital {n} U سرمایه بانک
Bankraub {m} U بانک زنی
Bankfiliale {f} U شعبه ی بانک
anerkannte Bank {f} U بانک تایید شده
Weltbank {f} U بانک بین المللی
die vorlegende Bank U بانک ارائه کننده
Bundesbank {f} U بانک مرکزی آلمان
Depot {n} U صندوق امانات [در بانک]
Bundesbank {f} U بانک آلمان فدرال
Bankbuch {n} U دفتر حساب بانک
Blutbank {f} U بانک جمع آوری خون
Euroscheck {m} U چک معتبر در بانک های اروپایی
Bei welcher Bank haben Sie ein Konto? U در کدام بانک حساب دارید؟
Um welche Zeit schließt die Bank? U بانک ساعت چند می بندد؟
einzahlen U پول گذاشتن [به حساب بانک]
Bei welcher Bank haben Sie ein Konto? U با کدام بانک کار می کنید؟
abheben U پول برداشتن [از حساب بانک]
Bank für Internationalen Zahlungsausgleich [BIZ] U بانک تسویه پرداخت بین المللی
Um welche Zeit macht die Bank auf? U بانک ساعت چند باز میکند؟
Dauerauftrag {m} U اجازه بانک در برداشت و واریز حساب بانکی
Alle Zugriffe auf die Datenbank werden protokolliert. U تمام دسترسی ها به بانک اطلاعاتی در سیستم ثبت خواهند شد.
beheben U پول برداشتن [از حساب بانک] [در اتریش] [امور اقتصاد]
eine Anweisung, viele Daten [parallele Datenverarbeitung] U یک دستور عمل ولی چندین داده [پردازش موازی داده ها]
Pfand {n} U گرو [پولی که برای بطری یا قوطی نوشیدنی داده می شود وپس از برگردادن بطری خالی پس داده می شود.]
aufgetreten <past-p.> U رخ داده
aufgetreten <past-p.> U روی داده
Datenbank {f} U پایگاه داده ها
Datennetz {n} U شبکه داده ها
übergeben <adj.> <past-p.> U داده شده
Datei {f} U مجموعه داده ها
zugestellt [ausgeliefert] <adj.> <past-p.> U داده شده
Gegeben U داده شده
gemartert <adj.> U عذاب داده
gequält <adj.> U عذاب داده
übertragen <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
zugeordnet <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
übertragen <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
aufgetragen <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
berechtigt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
aufgetragen <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
zugeteilt <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
legitimiert <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
zugeteilt <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
befugt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
zugewiesen <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
zugewiesen <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
zugeeignet <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
Computerdatei {f} U داده [رایانه شناسی]
File {n} U داده [رایانه شناسی]
zugeordnet <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
Datei {f} U داده [رایانه شناسی]
zugeeignet <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
vergeben <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
vergeben <adj.> <past-p.> U تخصیص داده شده
freigegeben <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
bestätigt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
Datenverarbeitung {f} U پردازش داده ها [کامپیوتر]
bewilligt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
zugestimmt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
bewährt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
gebilligt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
zweckgebunden <adj.> U اختصاص داده شده
genehmigt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
anerkannt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
bereitgestellt <past-p.> U اختصاص داده شده
bereitgestellt <adj.> <past-p.> U اختصاص داده شده
Computer {m} U ماشین داده پرداز
zugelassen <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
eingesetzt <adj.> <past-p.> U قرار داده شده
befürwortet <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
Datenhunger {m} U میل شدید به داده ها
gestattet <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
erlaubt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
autorisiert <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
erprobt <adj.> <past-p.> U اجازه داده شده
Chaussee {f} U شاهراه توسع داده شده
Geräucherte [s] {n} U گوشت دود داده شده
Größe {f} der Grundgesamtheit [N] U تعداد کل داده های آماری
Umstand {m} [über Jemanden oder etwas] U داده ها [در باره کسی یا چیزی]
Eingabe {f} U اطلاعات داده شده [به رایانه]
Faktum {n} [über Jemanden oder etwas] U داده ها [در باره کسی یا چیزی]
Angabe {f} [über Jemanden oder etwas] U داده ها [در باره کسی یا چیزی]
Information {f} [über Jemanden oder etwas] U داده ها [در باره کسی یا چیزی]
Eingabe [Ausgabe] -Datei {f} U داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Altdaten {pl} U داده های قدیمی [رایانه شناسی]
kalt geräucherter Lachs {m} U ماهی آزاد دود داده سرد
Kündigungsdauer {f} U کمترین مدت آگاهی داده شود
Kündigungsfrist {f} U کمترین مدت آگاهی داده شود
geräucherter Schinken {m} U ران خوک دود داده شده
E [A] -Datei {f} U داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
allen Berichten zufolge [nach allem, was man so hört] U طبق گزارشهای [اطلاعات] داده شده
Ein- [Ausgabe] -Datei {f} U داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Baum {m} U لیست پوشه ها و داده ها [علوم کامپیوتر]
Da kann etwas nicht stimmen. U باید اشتباهی روی داده باشد.
Protokollierung {f} U ورودی داده به سیستم [رایانه شناسی]
Erfassung {f} U ورودی داده به سیستم [رایانه شناسی]
Logdateischreibung {f} U ورودی داده به سیستم [رایانه شناسی]
E [A] -Vorrichtung {f} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Eingabe [Ausgabe] -Gerät {n} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Ein- [Ausgabe] -Gerät {n} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Ein- [Ausgabe] -Vorrichtung {f} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
E [A] -Gerät {n} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Eingabe [Ausgabe] -Vorrichtung {f} U دستگاه داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Eingabe [Ausgabe] -Baugruppe {f} U واحد داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Ein- [Ausgabe] -Anforderung {f} U درخواست داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
E [A] -Anforderung {f} U درخواست داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Ein unüberschaubarer Personenkreis hat Zugriff auf die Daten. U گروه بیحسابی از افراد دسترسی به داده ها دارد.
Eingabe [Ausgabe] -Befehl {m} U دستور داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
Ein- [Ausgabe] -Baugruppe {f} U واحد داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
E [A] -Baugruppe {f} U واحد داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
solide [Argumente, Daten, Zahlen] <adj.> U درست [بی عیب ] [سالم ] [استدلال . داده ها . اعداد]
fundiert [Argumente, Daten, Zahlen] <adj.> U درست [بی عیب ] [سالم ] [استدلال . داده ها . اعداد]
belastbar [Argumente, Daten, Zahlen] <adj.> U درست [بی عیب ] [سالم ] [استدلال . داده ها . اعداد]
verzockt <adj.> U بوسیله قمار از دست داده [اصطلاح روزمره]
Meldefall {m} U اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
Eingabe [Ausgabe] -Anforderung {f} U درخواست داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
alter Datenbestand {m} U موجودی داده های قدیمی [رایانه شناسی]
Man verspricht uns höhere Löhne. U به ما دستمزدهای بالاتر وعده داده شده است.
Ein- [Ausgabe] -Befehl {m} U دستور داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
meldepflichtiger Vorfall U اتفاقی که قانونا باید گذارش داده شود
E [A] -Befehl {m} U دستور داده ورودی [خروجی] [رایانه شناسی]
nicht ausleihbare [entlehnbare] Medien U اجناسی که قرض داده نمی شوند [بیشتر در کتابخانه]
Die Firma hat uns für dieses Jahr [heuer] einen Bonus zugesagt. U امسال این شرکت به ما یک پاداش وعده داده است.
Ich soll es ihm persönlich geben. U به من دستور داده شده این را به او [مرد] شخصا بدهم.
Die Mehrwertsteuer ist gesondert auszuweisen. U مالیات بر ارزش افزوده باید جداگانه نشان داده شود.
Wiedersehen macht Freude. U حتما [آن چیز را] به من برگردانید. [چیزی که به کسی قرض داده می شود.]
Die Truppen wurden auf beiden Seiten des Flusses aufgestellt. U نیروهای نظامی را در طول دو طرف رودخانه ترتیب داده بودند.
Charakterstück {n} U اثر نمایشی [که در آن به شخصیت بازیگران اهمیت زیادی داده می شود]
Flugball {m} U توپی که پیش از برخورد به زمین برگشت داده شود [تنیس]
Bei Verschlucken kein Erbrechen herbeiführen. [Sicherheitshinweis] U اگر قورت داده شد باعث استفراغ نمی شود. [تذکر ایمنی]
Diese Methode hat sich als effektiv erwiesen, könnte aber dennoch verbessert werden. U این روش ثابت شده که موثر باشد، در عین حال می توان به آن بهبودی داده شود.
Port {m} U دریچه ای [مدار و اتصالی] که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد [نرم افزار] [رایانه شناسی]
Unsere bisherigen Untersuchungen haben ergeben, dass technisches Versagen auszuschließen ist. U بازرسی های در حال حاضر ما نتیجه داده اند که نقص فنی را می توان حذف کرد.
Anschluss {m} U دریچه ای [مدار و اتصالی] که امکان ارسال و دریافت داده را میدهد [نرم افزار] [رایانه شناسی]
Wer das Gelände unbefugt betritt, muss mit einer polizeilichen Anzeige rechnen. U هر کسی که غیر مجاز وارد شود به پلیس گزارش داده می شود.
Wie heisst das Netz? U اسم شبکه رایانه [برای وصل به شبکه نشان داده میشود] چه است؟
Er hat schon längst seine Dienstzeit in der Firma abgemacht. U او [مرد] مدت زیادی است که خدمت خود را در کارخانه کاملا انجام داده است.
übergeben <adj.> <past-p.> U سپرده شده [داده شده]
zugestellt [ausgeliefert] <adj.> <past-p.> U سپرده شده [داده شده]
Recent search history Forum search
3was bedeutet Präteritum in Farsi?
1besser werden
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Deudic.com